تحلیل رفتار متقابلTA برای آشنایی

تحلیل رفتار متقابل TA دکترشاهین سلطانی

همیشه در سمینار ها و دوره های آموزشی تحلیل رفتار متقابل TA که برگزار می کنم دوستان بسیاری هستند که خواستار آشنایی بیشتر با مطالب هستند که ضمن توصیه برای مراجعه به کتاب های بسیار خوب در این حوزه اما برای اجابت درخواستشان مختصر زیر را تقدیم می کنم با آرزوی بهترین ها برای همه عزیزان شاهین سلطانی مدرس تحلیل رفتار متقابلTA

تحلیل رفتار متقابل چیست؟

تحلیل رفتار متقابل نظریه ای است در مورد شخصیت و روش منظمی است برای روان درمانی به منظور رشد و تغییرات شخصی. این تعریفی است که بوسیله انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل ارائه شده است. درمیان دیدگاه های مختلف روانشناسی ، تحلیل رفتار متقابل از نظر عمق تئوری و کاربرد وسیع و متنوع آن بسیار بر جسته می باشد. تحلیل رفتار متقابل به عنوان نظریه ی شخصیت تصویری از ساختار روانشناختی انسانها به ما ارائه می دهد. بدین منظور از یک الگوی سه بخشی به عنوان الگوی حالات نفسی خود استفاده می کند. همین الگوی شخصیتی به ما کمک می کند تا دریابیم انسانها چگونه عمل و رفتار می کنند و این که چگونه شخصیت خود را در قالب رفتارهایشان آشکار می سازند.

تحلیل رفتارمتقابل همچنین نظریه ای برای ارتباطات فراهم می آورد ، که می تواند برای تجزیه و تحلیل سازمانها و مدیریت نیز بکار رود.

تحلیل رفتار متقابل نظریه ای برای رشد کودک ارائه می دهد. مفهوم پیش نویس زندگی بینگر این است که چگونه الگوهای کنونی زندگی ما ریشه در دوران کودکی دارند. در چهار چوب پیش نویس زندگی ، تحلیل رفتار متقابل توضیحاتی را ارائه می دهد که چگونه شیوه های زندگی دوران بزرگسالی ما باز نوازی همان روشهای دوران کودکی ما است حتی اگر این باز نوازی ، نتایجی را به بار آورد که موجب عناد به خود شود و یا بسیار درد ناک باشد. از این رو تحلیل رفتار متقابل به ما نظریه ی آسیب شناسی روانی را ارئه می دهد.

در حوزه ی کاربرد عملی ف تحلیل رفتار متقابل ، یک نظام روان درمانی را به ما معرفی می نماید و در نتیجه در درمان انواع اختلالات روانی ، از مشکلات روزانه گرفته تا روان پریشی های بسیار عمیق ، بکار می رود. این نظریه ، روش های درمانی برای درمان فردی ، گروهی ، زوجی و خانوادگی ارائه می دهد.

خارج از حوزه درمانی ، تحلیل رفتار متقابل در مراکز آموزشی نیز کاربرد دارد و به آموزگاران و دانش آموزان کمک می کند و در وضعیت ارتباطی روشنی قرار گیرند. و از برخوردهای بی فایده و مخرب بپرهیزند.این نظریه بخصوص برای مشاوره بسیار مناسب است.

تحلیل رفتار متقابل در مدیریت ، آموزش ارتباطات و تجزیه و تحلیل سازمانها وسیله ی بسیار نیرومندی است.

استفاده ی تحلیل رفتار متقابل توسط مدد کاران اجتماعی ، پلیس و نیروهای انتظامی ، و روحانیون از دیگر کاربردهای این نظریه می باشد.

بطور کلی تحلیل رفتار متقابل در هر زمینه ای که نیاز به درک افراد ، روابط و ارتباطات باشد می تواند به کار رود.

نظریات اساسی تحلیل رفتار متقابل

پایه و اساس نظریه تحلیل رفتار متقابل مبتنی بر چند نظریه ی کلیدی است ، که این نظریات تحلیل رفتار متقابل را از سایر دیدگاه های روانشناسی متمایز می سازند. در فصول آینده ما تمامی جزئیات این نظریات را مورد بررسی قرار داده و آنها را با مثالهایی روشن می سازیم. ابتدا آنها را بطور خلاصه بیان نموده و به شما پیشنهاد می کنیم که این بخش ها را بسادگی بخوانید تا با اصطلاحات و نظریات کلی آشنا شوید.

الگوی حالات نفسانی («والد»-«بالغ»-«کودک»)

اساسی ترین نظریه ی تحلیل رفتار متقابل الگوی حالات نفسانی است. یک حالت نفسانی مجموعه ای از رفتارها ، افکار و احساسهای مربوط بهم است که به وسیله ی آن ، بخشی از شخصیت ، خود را در یک زمان بخصوص نمایان می سازد.

این الگو سه حالت نفسانی متفاوت و مجزا را تصویر می کند.

اگر رفتار ، افکار و احساسهای من در واکنش به مسائل این زمانی این مکانی باشد و از اتمام منابع توانائیهایم به عنوان یک فرد بزرگسال بهره گیرم ، در حالت نفسانی «بالغ» خود قرار ئارم.

زمانهایی ممکن است که رفتار ، افکار و احساسهای من درست شبیه یکی از والدینم و یا کسانی که جانشین آنها بودند باشد ف در این صورت من در حالت نفسانی «والد» خود قرار دارم.

گاهی نیز ممکن است رفتار ، افکار و احساسهایم درست مانند زمانی باشد که کودکی بودم ، در این صورت در حالت نفسانی «کودک» خود قرار دارم.

به گیومه اطراف لغات توجه کنید. هرگاه منظورمان حالات نفسانی باشد از آنها استفاده می کنیم («والد» ، «بالغ» ، «کودک») زمانی که این لغات بدون گیومه باشند ف منظورمان از والد، بالغ و کودک اشخاص واقعی هستند.الگوی حالات نفسانی اغلب با و – ب – ک یعنی سه حرف اولیه « والد»، « بالغ » و « کودک » مشخص می شود.

هرگاه الگوی حالات نفسانی را برای درک جنبه های مختلف شخصیت بکار بریم ، تحلیل ساختاری انجام داده ایم.

روابط متقابل ، نوازش ، سازماندهی زمان

اگر من با شما ارتباط برقرار کنم ، می توانم از هر یک از سه حالات نفسانی خود که انتخاب می کنم شما را در مورد خطاب قرار دهم و شما نیز می توانید با هریک از حالات نفسانی خود پاسخ دهید. این تبادل ارتباطی یک رابطه متقابل نامیده می شود.

به کار گیری الگوی حالت نفسانی به منظور تحلیل رشته هایی از روابط متقابل خاص و مناسب نامیده می شود. لغت خاص و مناسب به این منظور اضافه شده است که در رابطه با بخشی از تحلیل رفتار متقابل به صورت خاص بحث می کند تا اینکه تحلیل رفتار متقابل را به شکل کلی مورد بررسی قرار دهد.

زمانی که من و شما در یک رابطه ی متقابل قرار می گیریم ف من با علائم رفتاری خاص خودم حضور شما را درک می کنم و شما نیز با علائم رفتاری خود حضور مرا درک می کنید. به زبان تحلیل رفتار متقابل هر نوع عملی که درک حضور دیگری در آن وجود داشته باشد نوازش نامیده می شود. انسانها برای اینکه بتوانند حالت خوب روحی ف روانی و جسمی خود را حفظ کنند نیاز به نوازش دارند.

وقتی که افراد به صورت گروهی یا دو نفری با یکدیگر در رابطه ی متقابل قرار می گیرند ، اوقات خود را به شکلهای مختلف خاص که می تواند تقسیم بندی و تحلیل گردد می گذرانند. این همان چیزی است که ما تحلیل «سازماندهی زمان» می نامیم.

پیش نویس زندگی

هریک از ما در دوران کودکی داستان زندگی خود را می نویسیم.این داستان آغاز،میانه و پایانی دارد. ما طرحی اساسی این داستان را دردوران طفولیت، قبل از آنکه بتوانیم بیش از چند کلمه ادا کنیم ، می نگاریم. وقتی کمی بزرگتر شدیم جزئیات بیشتری به این داستان اضافه می کنیم. بخش عمده ی این داستان تا سن هفت سالگی نوشته می شود. ما می توانیم این داستان را بعد ها در دوران بزرگسالی مورد تجدید نظر قرار دهیم.

ما به عنوان افراد بزرگسال معمولا” از داستان زندگی که برای خود نوشته ایم آگاهی نداریم. با این وجود احتمالا” تا به آخر به انجام آن وفادار خواهیم ماند. بدون آگاهی از داستان زندگی ، احتمال دارد که زندگی خود را بر اساس آن بنا نموده و به سوی صحنه های پایانی که در دوران طفولیت نوشته شده است (تصمیمات دوران کودکی) پیش رویم.

این داستان زندگی که ما از آن آگاهی نداریم در نظریه ی تحلیل رفتار متقابل پیش نویس زندگی نامیده می شود.

مفهوم پیش نویس زندگی با الگوی حالات نفسانی به عنوان ساختمان مرکزی تحلیل رفتار متقابل در یک ردیف قرار دارند. این مفهوم بطور خاصی در کاربرد های درمانی اهمیت دارد. در تحلیل پیش نویس زندگی ، از مفهوم آن در می یابیم که چگونه افراد می توانند نا آگاهانه برای خود مشکل تراشی کنند و یا چگونه می توانند به حل مشکلات زندگی خودشان بپردازند.

نادیده انگاشتن ، برداشت غلط ، همزیستی

کودک نو پا درباره ی پیش نویس زندگی خود تصمیماتی می گیرد زیرا که پیش نویس زندگی بهترین روشی را ارائه می کند که کودک می تواند بوسیله ی آن زنده مانده و با آنچه که در نظرش دنیای وحشتناکی می آید کنار آید. در حالت نفسانی «کودک» ممکن است هنوز بر این باور باشیم که هر نوع تهدیدی به تصویری که ما از دنیای اطراف خود به عنوان یک کودک داشتیم ، تهدیدی برای ارضای نیازهای ما و یا حتی برای زنده بودن وجود ما باشد. بنابراین ، گاهس اوقات ممکن است درک و برداشت خود را از واقعیات به گونه ای تغییر دهیم تا با پیش نویس زندگی ما تطبیق یابد. این چیزی است که به آن برداشت غلط می گوییم.

یکی از راههایی که به ما اطمینان می بخشد که دنیا با پیش نویس زندگی ما هماهنگ است اینست که اطلاعاتی را که درباره ی یک موقعیت خاص در اختیار داریم به طور انتخابی نادیده بگیریم. ما جنبه هایی از واقعیت را که ممکن است با پیش نویس زندگی ما در تضاد باشد بدون قصد آگاهانه پس می زنیم. این عمل را نادیده انگاشتن می نامیم.

به عنوان بخشی از حفظ و نگهداری پیش نویس زندگی خود ، گاهی اوقات درمقام افراد بزرگسال ، در روابطی قرار می گیریم که بازنوازی همان روابطی است که با والدین خود در زمان کودکی داشته ایم. ما این کار را بدون آگاهی انجام می دهیم. در چنین موقعیتی ، یکی از طرفین رابطه نقش «والد» و «بالغ» درون را ایفا می کند و دیگری نقش «کودک» را به عهده می گیرد. رفتار بین آنها به نوعی است که گویی هردواز سه حالت نفسانی بهره مند هستند به جای این که از شش حالت نفسانی خود بهره گیرند. چنین رابطه ای همزیستی محسوب می گردد.

تخریب ، تمبر و بازیهای روانی

به عنوان کودکانی نو پا ، متوجه می شویم که در خانواده ی ما احساسات خاصی تشوسق می شوند درحالی که احساسات دیگر منع می گردند. برای به دست آوردن نوازش ، ممکن است تصمیم بگیریم که فقط احساسات مجاز را حس کنیم. این تصمیم به طور نا آگاهانه گرفته می شود. زمانی که ما در دوران بزرگسالی ، پیش نویس زندگی خودمان را به اجرا در می آوریم ، در واقع به طور مستمر ، احساسات واقعی خود را با احساساتی که در دوران کودکی برای ما مجاز بوده اند می پوشانیم. این احساسات جایگزین شده احساسات تخریبی نامیده می شوند. اگر ما احساس سرکوب شده ای را تجربه کنیم و به جای بیان آن ، آنرا ذخیره نمائیم ، اصطلاحا” تمبر جمع کرده ایم.

«بازیها» عبارتند از یک رشته رفتارهای متقابل تکراری که در آن طرفین رابطه به تجربه ی احساسهای تخریبی خود می رسند. این روند رابطههمیشه شامل «تغییر نقش» است و در آن لحظه ای فرا می رسد که بازیگران اتفاقی غیرمترقبه ، آزاردهنده و ناراحت کننده را تجربه می کنند. افراد از اینکه به بازیهای روانی می پردازند ف آگاهی ندارند.

استقلال و خودپیروی

ما به عنوان افراد بزرگسال برای تشخیص توانایی های کامل خود ف احتیلج داریم که تصمیمات جدیدی درمورد روشهایی که در دوران کودکی برای رویارویی ا زندگی داشته ایم اتخاذ کنیم. زمانی که در یابیم این روش ها دیگر برای ما کار آرایی ندارند ، ناچاریم که آنها را با روش های جدیدی که کاربرد دارند جایگزین کنیم. به زبان تحلیل رفتار متقابل ما باید از پیش نویس زندگی خود پا را فراتر نهاده و به آنچه که استقلال نامیده می شود دست یابیم.

تکنیکها و روش های تحلیل رفتار متقابل به نوعی طراحی شده اند که به افراد کمک می کنند تا به استقلال و خود پیروی دست یابند. این استقلال و خود پیروی از آگاهی ، خود انگیختگی ، و توانایی برای ایجاد صمیمیت تشکیل شده است و با استفاده ار منابع کامل شخصی به عنوان یک فرد بزرگسال ، توانایی های او را برای حل مسائل بکار می گیرد.

فلسفه ی تحلیل رفتار متقابل

تحلیل رفتار متقابل ب اساس فرضیه های فلسفی خاصی استوار گردیده ، این پیش فرض ها ، عباراتی درباره ی انسان ، زندگی و هدف های تغییراند.

فرضیه های فلسفی تحلیل رفتار متقابل عبارتند از :

«انسانها ذاتا” خوب هستند».

«همه توانایی فکر کردن دارند».

«سرنوشت انسانها به دست خودشان تصمیم گیری شده است و این تصمیمات را می توان تغییر داد».

پیامد این فرضیه ها ، دو اصل اساسی به کار گیری تحلیل رفتار متقابل است :

«روش قرارداد بستن»

«ارتباط باز و نامحدود»

انسانها ذاتا” خوب هستند

اساسی ترین نظریه تحلیل رفتار متقابل این است که انسانها ذاتا” خوب هستند. این بدان معناست که من و تو هر دو ارزشمند ، محترم ، گرامی و گرانقدر هستیم. من خود را همانطور که هستم می پذیرم و تو را همانطور که هستی می پذیرم. این حالت از نهاد انسان بر می خیزد تا این که به رفتار مربوط شود.

گاهی ممکن است آنچه را که تو انجام می دهی نه دوست داشته باشم و نه قبول داشته باشم و نه قبول داشته باشم ولی همیشه هر چه هستی تو را می پذیرم.

نهاد تو به عنوان یک انسان در نظر من گرانقدر است هرچند که که رفتار تو ممکن است چنین نباشد.

همه توانایی فکرکردن دارند.

همه ، به جز آنهایی که ضایعات مغزی شدید دارند قادر به فکر کردن هستند. بنابراین هریک از ما مسئولیم که مشخص کنیم از زندگی چه می خواهیم. نهایتا” هر فردی با پیامد تصمیمات خود زندگی می کند.

الگوهای تصمیم گیری

من وتو هردوخوب هستیم ولی ممکن است گاهی اوقات درگیر رفتارهای غیر خوب یکدیگر شویم ، در این صورت ما از همان تصمیمات دوران کودکی خود پیروی کرده ایم.

اینها بهترین روشی بودند که ما به عنوان کودکان نو پا می توانستیم با کمک آنها خود را زنده نگهداریم و آنچه را که می خواستیم از دنیایی که در نظرمان خشن و بی رحم می آمد بگیریم. گاهی ، به عنوان افراد بزرگسال ممکن است از این الگوها استفاده کنیم ، هرچند که نتایج بی ثمر و دردناکی در پی داشته باشد. حتی زمانی که ما کودکان نوپایی بردیم ، والدین ما قادر نبودند ما را به روش خاص خود تربیت کنند. آنها یقینا” فشارهای زیادی بر ما وارد آورده اند. ولی این ما بودیم که تصمیم گرفتیم با این فشارها کنار بیائیم ، علیه آنها طغیان کنیم و یا آنها را نادیده بگیریم. این مسئله در مورد ما بزرگسالان نیز صادق است. دیگران و یا محیط اطرافمان نمی توانند ما را وادار کنند که به شکل خاصی فکر و یا احساس کنیم. دیگران و یا شرایط محیطی ممکن است فشارهای زیادی بر ما وارد کنند ، ولی همیشه براساس تصمیمات خودمان با آنها روبرو می شویم.

ما مسئول احساسها و رفتارهای خودمان هستیم.

هر زمان که تصمیمی بگیریم می توانیم بعد ها آن را تغییر دهیم. این مسئله در مورد تصمیمهای اولیه ای که درباره خود و دنیای اطرافمان گرفته ایم نیز صادق است. اگر بعضی از تصمیمات دوران کودکی ما نتایج دردناک و ناراحتی برای ما به عنوان افراد بزرگسال به بار می آورد ، می توانیم تصمیمات را ردیابی کرده و آنها را با تصمیمات جدید و مناسبی جایگزین کنیم.

بنابراین ما می توانیم تغییر کنیم. ما تغییر را صرفا” براساس بینش نسبت به الگوهای رفتاری قدیمی خودمان بدست نمی آوریم ، بلکه با تصمیم گیری فعالانه برای تغییر این الگوها به کسب آن نائل می شویم.

تغییرات ما می تواند واقعی و پا بر جا باشد.

روش قرار داد بستن

اگر شما متخصص تحلیل رفتار متقابل باشید و من هم مراجع شما باشم ، ما برای دستیابی به تغییراتی که من مایلم به آن برسم ، مسئولیت دو جانبه ای داریم.

این پیامد نظریه ایست که شما و من به نسبت مساوی مسئول رابطه خودمان هستیم.

شما مسئول نیستید همه ی کارها را برای من انجام دهید و من نیز انتظار ندارم که شما برای من هرکاری انجام دهید.

از آنجایی که هردوی ما در روند تغییر شرکت داریم ، بسیار حائز اهمیت است که هردو به روشنی بدانیم که چگونه این همکاری تنجام شود. بنابراین ما با یکدیگر وارد قرارداد می شویم.

ایت بیانگر مسئولیتی است که هر یک از طرفین به عهده دارندو من به عنوان یک مراجع آز آنچه که می خواهم تغییر دهم و آنچه که مایلم انجام دهم تا این تغییر رخ دهد ، سخن می گوییم ، و شما به عنوان متخصص و درمانگر تأیید می کنید که مایلید با من در این زمینه همکاری کنید. شما متعهد می شوید که از مهارتهای حرفه ای خودتان به بهترین نحو در این راه استفاده کنید و بگوئید که در ازای کاری که انجام می دهید از من چه می خواهید.

ارتباط باز و نامحدود

مرحوم دکتر اریک برن تأکید داشت که مراجع درست به اندازه درمانگر باید درباره ی آنچه در کار مشترکشان پیش می آید اطلاعات کامل داشته باشد. این از نظریه ی اساسی ناشی می شود که انسانها دارای نهاد خوبی هستند و همه توانایی فکر کردن دارند.

در روش درمانی تحلیل رفتار متقابل ، یادداشتهایی که درباره ی مراجع نوشته می شود در دسترس او قرار می گیرد. درمانگر مراجع را تشویق می کند که نظریات تحلیل رفتار متقابل را یاد بگیرد ، بنابراین مراجع در روند تغییر نقش مساوی برعهده می گیرد.

برای کمک به ارتباط بین مراجع و درمانگر ، نظریات تحلیل رفتار متقابل به زبانی ساده بیان می شوند. به جای استفاده از لغات طولانی مشتق از لاتین و یونانی که در شاخه های دیگر روانشناسی مرسوم هستند ، تحلیل رفتار متقابل از کلمات آشنایی استفاده می کند. «والد» ، «بالغ» ، «کودک» ، بازی ، پیش نویس ، نوازش.

بعضی بر این عقیده اند که چنین زبان ساده ای ، بازتاب اندیشه ای سطحی ایت. آنها در اشتباهند ، زیرا با وجود این که زبان تحلیل رفتار متقابل ساده است ، نظریات آن عمیق و دقیقا” مستدل است.

الگوی حالات نفسانی

به بیست و چها ساعت گذشته ی زندگی خود فکر کنید.

آیا در طول این مدت لحظاتی وجود داشت که شما درست شبیه زمانی که کودک خردسالی بودید رفتار ، فکر و یا احساس کنید؟

آیا زمانهایی نیز وجود داشت که رفتار ، فکر و یا احساس شما درست مانند آنچه در زمانهای گذشته از والدینتان یا جانشینان آنها کسب کرده اید باشد؟

و آیا هنوز موارد و موقعیت هایی وجود دارد که رفتار ، افکار و احساسهای شما فقط یک پاسخ مستقیم این زمانی این مکانی به آنچه که در آن لحظه ی خاص در اطراف شما اتفاق می افتد ، باشد؟

در این موقعیتهاست که شما به عنوان انسان بزرگسالی که هم اکنون هستید پاسخ می دهید به جای این که پاسخ شما از ژرفنای دوران کودکی شما برخاسته باشد.

همین حالا زمانی بگذارید و حداقل یک مورد از هرکدام از این سه روش مختلف رفتار ، فکر و احساس که می توانید از بیست و چهار ساعت گذشته ی خود بیاد آورید بنویسید.

با این کار شما اولین تمرین استفاده از الگوی حالات نفسانی را انجام دادهاید.

حال بیاید درباره ی آنچه که انجام داده اید فکر کنید. شما سه روش مختلف زندگی در این جهان را آزموده اید. هریک از اینها شامل یک رشته از رفتارها ، افکار و احساسها است.

زمانی که رفتار ، افکار و احساسهایم درست مانند زمانی است که یک کودک بودم ، در حالت نفسانی «کودک» خود قرار دارم.

و مادامی که رفتار ، افکار واحساسهایم پاسخی مستقیم به وضعیت این زمانی این مکانی در رابطه به آنچه که در اطرافم می گذرد است و تمام توانایی هایی را که به عنوان یک انسان بزرگسال دارم ، به کار می گیرم ، در حالت نفسانی «بالغ» خود قرار دارم.

اغلب اوقات در کاربرد تحلیل رفتار متقابل به سادگی می گوییم که در وضعیت «کودک» ، «بالغ» و «والد» خود قرار داریم.

زمانی که این سه حالت نفسانی را در کنار یکدیگر بگذاریم. الگوی حالات نفسانی سه بخش شخصیت را که در واقع هسته ی اصلی نظریه ی تحلیل رفتار متقابل است ، بدست آورده ایم. به صورت قراردادی سه دایره در کنار یکدیگر نمایانگر این سه بخش هستند.

روند تجزیه و تحلیل شخصیت در قالب حالات نفسانی تحلیل ساختاری نامیده می شود.

مثالهایی از جابه جایی حالات نفسانی

جین در خیابان پر ترافیکی مشغول رانندگی است. ثانیه به ثانیه او شاهد وضعیت و سرعت سایر وسایل نقلیه ای است که در اطراف او هستند ، او با توجه به علائم رانندگی اتومبیل خود را در رابطه با آنچه که در اطرافش در وضعیت این زمانی این مکانی می گذرد ، کنترل می کند. جین در حالت نفسانی «بالغ» خود قرار دارد.

در همین زمان ، راننده ی دیگری با سرعت جلوی او می پیچد و راه را بر او می بندد. در آن واحد جین از این که این دو خودرو با یکدیگر تصادف کنند،احساس ترس و وحشت می کند.اونگاه سریعیبه آینه عقب می اندازد و می بیند که خیابان در پشت سر او خلوت است و از سرعت خود به آهستگی می کاهد به طوری که از تصادم دو خودرو جلوگیری می کند. در تمام این مدت جین در حالت نفسانی «بالغ» خود باقی مانده است. احساس ترس و وحشت او پاسخ مناسبی به خطرات این زمانی این مکانی بوده است ، و این هراس به او کمک کرد تا با سرعت بیشتری واکنش نشان دهد و از برخورد خودروها جلوگیری به عمل آورد.

حال با دیگر رانندگانی که پهنای جاده را در پیش دارند و به سرعت از کنار او می گذرند ، سری تکان می دهد و لبهای خود را به نشانه ی اعتراض می گذرد. جین به سرنشینان خودرو رو می کند و می گوید : «به چنین رانندگانی نباید اجازه رانندگی در این جاده ها داد.» در این لحظه جین به حالت نفسانی «والد» خود تعییر مکان داده است. زمانی که دختر کوچکی بود ، اغلب اوقات در کنار پدرش که رانندگی می کرد می نشست و او را در حالی که اعتراض خود را به تخلفات دیگر رانندگان با تکان دادن سر و گزیدن لبها نشان می داد ، نگاه می کرد.

چند دقیقه بعد ، جین به سوی اداره اش می رود و به ساعتش نگاه می کند و در می یابد که به علت ترافیک سنگین ، به جلسه ی مهمی که با رئیسش داشته دیر می رسد. قلبش فرو می ریزد و برای لحظه ای وحشت زده می شود. اکنون جین به حالت نفسانی «کودک» خود وارد شده است. او خاطرات دوری از دبر رسیدن به مدرسه و ترس از این که معلم او را تنبیه کند ، داشته است. احساس هراس او در واکنش به آن خاطرات دور است و نه در پاسخ به آنچه که در وضعیت بزرگسالی او اتفاق می افتد.

در این لحظه جین از این که دوران کودکی خود را باز نوازی می کند ، آگاهی هوشیارانه ندارد. اگر از او می پرسیدید که «آیا این موقعیت چیزی از دوران کودکی تو را به یادت می آورد ؟» او ممکن بود صحنه ی کلاس درس را به بخش خاطرات آگاه خود بیاورد. در غیر این صورت ممکن بود آن خاطرات دردناک را به تمامی مدفون کند ، به طوری که به هیچ وجه قادر نباشد آنها را فورا” به خاطر آورد. او برای اینکه بتواند این خاطرات عمیق و قدیمی را به بخش آگاه خود بیاورد زمان طولانی تری لازم دارد و حتی شاید نیاز به روان درمانی داشته باشد.

حال که جین احساسها و افکار دوران کودکی خود را مجددا” تجربه می کند ، او همچنین بعضی از رفتارهایی را که در تمام سالیان گذشته به عنوان یک دختر مدرسه ای داشته است نشان می دهد. قلب او به شدت می زند. دستانش را جلوی دهانش می گیرد و چشمانش از حدقه در می آید. از نزدیک می توانستید ببینید که خیس عرق شده است. بعد از چند دقیقه جین با خود فکر می کند : «صبر کن ببینم ، من از چی دارم می ترسم؟ رئیس من یک خانم منطقی است. او می تواند بفهمد چرا من دیر کرده ام. به هر صورت ما می توانیم زمان از دست رفته را با کوتاه کردن وقت استراحت جبران کنیم.» جین به حالت نفسانی «بالغ» خود برمی گردد. سرنشین خودرو ، او را در حالت آرامش می بیند و جین دستش را از جلوی دهانش برمی دارد. چهره ی جین با تبسمی ملیح گشوده می گردد و سپس می خندد. خنده ی او خنده ی واقعی جین به عنوان یک زن بزرگسال و رشد یافته است و کاملا” با خنده های عصبی یک کودک وحشت زده متفاوت است.

قبل از این که بیشتر بخوانید ، به مثالهایی که از حالات نفسانی «کودک» ، «والد» ، و «بالغ» خود در بیست و چهر ساعت گذشته تهیه کرده اید ، برگردید.

حالت نفسانی «کودک»

به زمانهایی که در حالت نفسانی «کودک» خود قرار داشتید فکر کنید و احساسهایی را که در این مورد تجربه کرده اید یادداشت کنید. اگر بتوانید بطور آگاهانه برای آن موقعیتها نقش هایی را بازی کنید ، بسیار برایتان مفید است.

سپس آنچه را فکر می کنید یادداشت کنید. اغلب اوقات آسانترین راه برای دستیابی به حالت نفسانی «کودک» این سئوال است که : من در اندیشه هایم با خود چه می گفتم؟ سعی کنید آنچه را با خود درباره ی خود و سایر افراد و درباره ی جهان به طور کلی می گفتید دریابید. و بالاخره یادداشت کنید که در حالت نفسانی «کودک» در حالی که روبروی آینه ای نشسته اید و خود را در آن می نگرید نقش بازی کنید. ببینید که چگونه این احساسها ، افکار و رفتارها بازنوازی احساسها ، افکار و رفتارهای شما در دوران کودکی بوده است. شما حتی ممکن است قتدر باشید که آخرین وضعیت بازنوازی خود را مشخص کنید. در هر یک از این وضعیت ها شما چند ساله بودید؟

حالت نفسانی «والد»

به همین ترتیب ، یک رشته از احساسها ، افکار و رفتارهای مربوط به هم خود را در زمانهایی که در حالت نفسانی « والد» خود بوده اید ، یادداشت کنید و اگر دوست دارید بطور آگاهانه نقشهایی از آن وضعیت را بازی کنید.

شما اغلب می توانید با این سئوال که « من چه سخنانی از مادر یا پدرم در درون خود می شنوم ؟ » به آسانی به افکار « والدی » خود دست یابید. و شاید سخنانی که می شنوید از خویشاوند دیگری نظیر خاله ، عمه ، دایی ، عمو ، پدربزرگ ، مادر بزرگ و یا معلم مدرسه شما باشد.

در هر یک از این وضعیت ها ، زمانی که در حالت نفسانی « والد » خود بودید ببینید که چگونه رفتارها ، افکار و احساسهای شما درست شبیه والدینتان یا جانشینان آنها بوده است. شما احتمالا” در خواهید یافت که به سادگی می توان همان شخص بخصوص را که در وضعیتی خاص از او الگو برداشته اید ، شناسایی کنید.

حالت نفسانی « بالغ »

سرانجام ، یکرشته از رفتارها ، افکار و احساسهای مربوط به هم را در زمانهایی که تشخیص دهید ، از خود بپرسید : « آیا رفتار ، فکر و یا احساس من در رابطه با آنچه که در آن لحظه ی خاص در اطراف من می گذشت به عنوان یک شخص بزرگسال روش مناسبی بود ؟ » اگر پاسخ شما مثبت باشد ، می توانید آن رفتار را یک واکنش « بالغانه » بنامید.

شاید متوجه شوید در مواقعی که در « بالغ » خود بوده اید فقط می توانید رفتارها و افکار خود را به شکل فهرست در آمورید ولی احساسی را تجربه نکنید. علت این مسئله این است که بیشتر مواقع ما می توانیم با واقعیت های این زمانی این مکانی ، بدون این که احساسی را تجربه کنیم ، به شکل مؤثری برخورد کنیم. به هر حال ، در زمانهایی که در حالت نفسانی « بالغ » خود قرار داریم ، می توانیم هیجانات و احساسهایی را تجربه کنیم و گاهی اینچنین است.

اما چگونه می توانید احساسهای « بالغ » خود را از احساسهای « کودک » خود تشخیص دهید ؟ احساسهای « بالغ » در رابطه با وضعیت های آنی ، واکنش های مناسبی هستند. وحشت جین را در لحظه ای که اتومبیلی به سرعت جلوی او پیچید ، به یاد آورید. واکنش هیجانی او باعث شد که سریع تر واکنش نشان دهد و به او کمک کرد تا از تصادف جلوگیری کند.

اگر تا به حال به نظریه ی حالات نفسانی آشنایی نداشته اید ، ممکن است در این مورد شک داشته که افکار ، احساسها و یا رفتارهایی که از آنها فهرست تهیه کرده اید ، در مقایسه با حالت نفسانی «کودک» و یا «والد» شما در حالت نفسانی «بالغ» بوده است یا نه. اگر چنین است ، نگران نباشید ، زیرا همانطور که به خواندن ادامه می دهید و تمرینهای بیشتری را انجام می دهید ، فرصتهای بیشتری خواهید داشت که این مهارت مهم و اساسی تشخیص بین حالات نفسانی را رشد داده و تقویت کنید.

برای این که شخصیت سالم و متعادلی داشته باشیم به هر سه این حالات نفسانی نیاز داریم. برای حل مشکلات این زمانی این مکانی به «بالغ» نیاز داریم تا قادر باشیم به شکل شایسته و مؤثری ، از عهده ی زندگی برآئیم. برای سازگاری سالم با جامعه ، به قوانینی که در حالت نفسانی «والد» خو داریم نیاز داریم. در حالت نفسانی «کودک» خود ، به خود انگیختکی ، خلاقیت و توانایی شهودی که در دوران کودکی از آن بهره مند بوده ایم. دسترسی داریم.

تعریف حالات نفسانی

اریک برن یک حالت نفسانی را چنین تعریف کرده است : یک الگوی همسان از احساسها و تجربیاتی که مستقیما” با یک الگوی همسان و هماهنگ رفتاری ارتباط داشته باشد.

« برن » در انتخابات لغات خیلی دقیق بود. ارزش آن را دارد که هم اکنون وقتی بگذاریم تا آن چیزی را که او توسط تعریفش به ما منتقل می کند ، روشن سازیم.

ابتدا « برن » براین عقیده است که حالات نفسانی به این صورت تعریف می شوند که هر یک تلفیقی از احساسها و تجربیاتی هستند که به صورتی همسان با یکدیگر قرار می گیرند.

به عنوان مثال ، زمانی که جین متوجه شد دیر به جلسه می رسد ، خاطراتی از دوران کودکی خود در رابطه با ترس از تنبیه شدن را تجربه کرد. چون این خاطره به یادش آمد احساس وحشت زدگی کرد. اگر شما راجع به این خاطرات از جین می پرسیدید او یقینا” تجربه مجدد دوران کودکی خود را در این رابطه تأیید می کرد . او عواطف و هیجانات دوران کودکی را به همین نسبت تجربه می کرد. تمام خاطرات جین در رابطه با تجربیات دوران کودکیش به اضافه ی احساسهایی که با این تجربیات همراهند به عنوان بخشهایی از حالت نفسانی « کودک » جین تلقی می شوند.

سپس اریک برن اظهار می دارد که رفتارهای خاص هر حالت نفسانی به صورت همسان با یکدیگر پدیدار می شوند. اگر جین را پی در پی مورد مشاهده قرار دهیم ، تأیید خواهیم کرد که او سه دسته علایم رفتاری متفاوت از یکدیگر را ظاهر می سازد. یک دسته از این رفتارها نشان دهنده ی « بالغ » او ، دسته ی دیگر نشان دهنده ی « والد » او و دسته ی دیگر نشان دهنده ی « کودک » او هستند. هر یک از این علائم که یک گروه از رفتارها را تشکیل می دهند بطور همسان با یکدیگر ظاهر می شوند. تفاوتی همسان و روشن بین هر کدام از این گروهها با دیگری وجود دارد. به عنوان مثال زمانی که چشمان جین از حدقه بیرون می آید، خیس عرق می شود ، و ضربان قلبش تند می شود می توان پیش بینی کرد که دستانش را بالا آورده و روی دهانش می گذارد. این علائم رفتاری بخشی از گروه رفتاری هستند که حالت نفسانی « کودک » او را نشان می دهند. اگر جین را برای مدتی مورد مشاهده قرار دهیم ، می توانیم فهرستی از دامنه ی رفتارهایی را تهیه کنیم که به آن گروه از رفتارها مربوط می شود. به عنوان مثال جین ممکن است گردنش را کج کند و پاهایش را تکان دهد و با صدای بلند و لرزان صحبت کند.

به همین ترتیب می توانیم پیش برویم و فهرست مشابهی از رفتارهای همسان که نشان دهنده ی حالت نفسانی « بالغ » و حالت نفسانی «والد » جین باشد تهیه کنیم.

حال به تعریف اریک برن برگردیم و بر این عبارت او تأکید کنیم که « مستقیما” ارتباط داشته باشد». اریک برن بر این عقیده است که وقتی من با احساسها و تجربیاتی که بیان کننده ی حالت نفسانی بخصوصی هستند ، در تماس هستم ، رفتارهائی که بیان کننده ی همان حالت نفسانی است ظاهر می سازم. به عنوان مثال وقتی که جین خاطرات دوران کودکی خود را در رابطه با دیر رفتن به مدرسه و احساسهای وحشت زدگی که در آن زمان داشت تجربه می کند ، او یک گروه از رفتارهایی را که یک کودک نشان می دهد ظاهر می سازد. رفتارها مستقیما” مربوط به احساسها و تجربیات هستند و این ها با هم نماینگر حالت نفسانی « کودک » جین هستند.

نکته ی اساسی الگوی حالات نفسانی این است که این امکان را برای ما فراهم می سازد تا ارتباط قابل اطمینانی بین رفتارها ، تجربیات و احساسها به وجود آوریم. اگر ببینید که من یک رشته از رفتارهای همسان و مستمر که نشان دهنده ی حالت نفسانی « کودک » است ظاهر می سازم ، شما با اطمینان خاطر می توانید تصور کنید که تجربیات و احساسهای دوران کودکی من در حال باز نوازی هستند ، و اگر شما تغییر رفتار مرا ببینید و علائم رفتاری که مشخصه ی حالت نفسانی «بالغ» است ، مشاهده کنید ف به طور قاطع می توانید بپذیرید که تجربیات و احساسهای من از نوع تجربیات و احساسهای شخص بزرگسالی است که در موقعیت این زمانی این مکانی پاسخ می دهد. و زمانی که من یک سری رفتارهای بیرونی را ظاهر می سازم که درست مانند رفتارهای والدینم می باشند ، می توانید پیش بینی کنید که من در درون درحال بازنوازی احساسها و تجربیاتی هستند که از والدینم فراگرفته ام.

حال مثال های شخصی را که در بیست و چهار ساعت گذشته در رابطه با این که در حالت نفسانی « کودک » ، « والد » یا « بالغ » خود بوده اید ، یادداشت کرده اید ، مرور کنید.

سپس ببینید آیا احساسها و افکاری که در رابطه با حالت نفسانی « کودک » خود یادداشت کرده اید ، همه در وضعیت همسان و هماهنگی قرار دارند.

و سپس ببینید آیا رفتارهایی که در رابطه با حالت نفسانی « کودک » خود یادداشت کرده اید به صورت وضعیت های همسانی هستند یا نه.

آنگاه ببینید آیا رفتارهای « کودک » شما پیوسته با احساسها و افکار « کودک » شما هماهنگ می باشند یا نه.

حال سه مرحله ی فوق را برای رفتارها ، افکار و احساسهای « والد » و « بالغ » خود انجام دهید.

اکنون به مقایسه ی سه وضعیت مختلف رفتارها ، افکار و احساسهایی که یادداشت کرده اید به عنوان تعریفی از سه حالت نفسانی خود بپردازید ، و ببینید آیا این سه وضعیت به گونه ای مشخص از یکدیگر متفاوت هستند.

آیا تفاوتهای بین حالات نفسانی واقعی هستند ؟

با کامل کردن تمرینهایی که تا به حال در این فصل انجام داده اید شما توانسته اید ببینید آیا رفتارها ، احساسها و تجربیات شما با روش ارائه شده توسط الگوهایی حالت نفسانی هماهنگی دارد یا نه. ولی باید توجه داشت چه دلایلی وجود دارد که این الگوها در مورد همه مردم بطور کلی صادق است برای جمع آوری این دلایل ما باید از روشهای مشاهده افراد یاری جوئیم تا بتوانیم افکار از پیش تعیین شده درباره آنها را تا حد ممکن حذف کنیم. ما باید همچنین با روشی به تحلیل نتایج بپردازیم که این امکان را برای ما فراهم آورد ، تا بتوانیم قضاوت کنیم که آیا این ها بطور تصادفی ایجاد شده اند یا خیر. زمانی که ما روشهایی مناسب مشاهده و تحلیل را برگزیدیم ، بایستی از آنها به منظور بررسی دو مسئله یاری بجوئیم.

(١) آیا افراد سه وضعیت مختلف و رفتارهای خود را که با یکدیگر و در عین حال کاملا” متفاوت از یکدیگر هستند و به تعریف ما از سه حالات نفسانی مربوط می شود ، ظاهر می سازند؟

(٢) آیا احساسها و تجربیاتی را که افراد گزارش می کنند با وضعیتهای رفتاری آنها به صورتی که ما از الگوی حالات نفسانی برداشت می کنیم مطابقت دارد؟

اینک دلایل محکمی از کارهای مشاهده ای در دست داریم که جواب مثبت به هر دو سئوال فوق را تأیید می کند. این که به مطالعه ی جزئیات این بررسی بپردازیم ، خارج از محدوده ی این کتاب است.

حالات نفسانی و فرامن ، من ، نهاد

تقسیم بندی شخصیت به سه بخش مختلف به شکل الگوی حالات نفسانی ما را به یاد الگوی سه بخشی مشهور دیگری می اندازد. زیگموند فروید به وجود سه نمود روانی یعنی فرامن ، من و نهاد اعتقاد دارد.

واضح است که این دو الگو به یکدیگر شباهت دارند. در ابتدای امر « والد » شبیه فرامن قضاوت کننده است که مشاهده می کند ، دستور می دهد ، اصلاح و اعمال می کند و بالاخره تهدید می کند. « بالغ » شباهتهایی به واقعیت سنجی « من » دارد و « کودک » شبیه « نهاد » یعنی جایگاه غرایز و سائق های سانسور نشده ، می باشد. شباهت بین این دو الگو چندان شگفت آور نیست چنانکه اریک برن در ابتدا به صورت یک روانکاو فرویدی آموزش دیده بود. لیکن بعضی از مفسرین از این هم پیشتر رفته و بر این باورند که « والد » ، « بالغ » و « کودک » که اریک برن پیشنهاد می کند ، شکل ساده شده ی سه نهاد فرویدی است. در این مورد آنها در اشتباه هستند. اریک برن در آثار اولیه ی خود برای نمایاندن تفاوت بین مدل خودش و مدل فروید با مشکل زیادی روبرو می شد.

مهمترین نکته در اینجا این است که اولا” حالات نفسانی « والد » ، « بالغ » و « کودک » هر کدام به صورت نشانه ها و علائم رفتاری قابل مشاهده تعریف شده اند. در حالی که فرامن ، من و نهاد مفاهیم کاملا” نظری و انتزاعی هستند. شما نمی توانید به من نگاه کنید ، یا به من گوش فرا دهید و سپس قضاوت کنید که آیا من در وضعیت فرامن خود هستم یا نه. ولی می توانید به سادگی به وسیله ی مشاهده دریابید که آیا من در حالت نفسانی « والد » خود هستم یا خیر.

افزون بر این ، حالت نفسانی هر فرد با هویت خاص و ویژه ی خود او در ارتباط است ، در حالی که سه نهاد روانی فروید شکلی کلی و عمومی دارد.زمانی که شخصی در حالت نفسانی « والد » خود قرار دارد ، او به شکل یک « والد » همگانی عمل نمی کنند. بلکه او رفتارها ، افکار و احساسهای یکی از والدین خود یا جانشینان آنها را دوباره ظاهر می سازد ، و وقتی که او در حالت نفسانی « کودک » خود قرار دارد ، صرفا”به شکلی کودکانه رفتار نمی کند ، بلکه او رفتارهایی را ظاهر می سازد که در دوران کودکی خودش داشته است و با احساسها و تجربیات آن دوران همراه هستند.

حالات نفسانی « والد » « بالغ « و « کودک » هر یک به تنهایی از فرامن ، من و نهاد تأثیر می پذیرند. اریک برن خاطر نشان می سازد زمانی که شخصی در حالت نفسانی « والد » خود است همه ی رفتارهای والدین خود را همراه با منهییات ، عقل و منطق و انگیزه ها نمایان می سازد حالات نفسانی « بالغ » و « کودک » به همین نحو منهییات ، عقل و منطق و انگیزه های خود را دارا هستند.

اریک برن نظریه ی خود را بر مبنای مدل روانشناسی فروید و با استفاده از نظریات پال فدرن درباره ی حالات نفسانی خود یعنی حالات مشخصی که « خود » در زمان مشخص و معینی ظاهر می سازد ، بنا نهاد. اریک برنسپس این نظریات را به صورت سه حالت نفسانی رفتاری قابل مشاهده تقسیم کرد و آنها را « والد » ، « بالغ » و « کودک » نامید.

الگوی روانشناسی فروید (فرامن ، من ونهاد ) با الگوی حالات نفسانی ( « والد » ، « بالغ » و « کودک ») نظریه ی واحد و همسانی نیستند ، و در عین حال با یکدیگر متضاد نیستند. آنها صرفا” توصیف متفاوتی از شخصیت هستند.

حالات نفسانی نامهایی هستند ، آنها اشیاء نیستند.

شما حالات نفسانی را نمی توانید وزن ، لمس و یا حمل کنید ، و نمی توانید آنها را در جای خاصی از بدن یا مغز پیدا کنید. زیرا که حالت نفسانی یک شیئی نیست ، بلکه نامی است که برای توصیف یک سری از پدیده ها می گذاریم. یعنی یک سری از احساسها ، افکار و رفتارهای مربوط به هم. به همین ترتیب « والد » ، « بالغ » و » کودک » اشیاء نیستند ، آنها اسامی هستند که ما آنها را از این جهت بکار می بریم که بتوانیم این سه وضعیت احساس ، فکر و رفتار را که در این فصل خواندیم از یکدیگر مجزا نمائیم.

اغلب اوقات در فعالیتهای روزانه در رابطه با تحلیل رفتار متقابل ف مردم از حالات نفسانی حود مانند اشیایی که در اختیار دارند صحبت می کنند. شما ممکن است مطالبی از این قبیل بشنوید :

«کودک» من دوست داره خوش بگذرونه».

«تو«بالغ» خوبی داری».

مشکلی را که این نوع صحبتها ممکن است در بر داشته باشد این است که ما به طرف این باور بلغزیم که حالات نفسانی دارای وجودی مستقل از ما هستند ، یعنی از شخصی مه درباره ی او صحبت می کنیم جدا هستند. البته این فکر درست نیست. این درست نیست که بگوئیم کودک من خواهان شادی و لذت است این من هستم که خواهان شادی و لذتم و من ممکن است در حالت نفسانی «کودک» خود باشم و شادی و لذت را بطلبم. این درست نیست که بگوئیم «منیک«بالغ» قوی دارم» بلکه باید بگوئیم ، من دارای توانائیهایی هستم که می توانم کاره را طوری انجام دهم که با حالت نفسانی «بالغ» من همراه باشد. مانند واقعیت سنجی و ارزیابی احتمالات.

در سراسر این کتاب از این که از حالات نفسانی به عنوان اشیاء سخن بگوئیم می پرهیزیم ، پیشنهاد ما به شما این است که شما هم هم چنین کنید.

الگوی بیش از حد ساده شده

پس از این که کتاب «بازیها» پرفروش ترین کتاب در نیمه های دهه ی 1960 شد ، نظریه ی تحلیل رفتار متقابل ، روانشناسی عامه شناخته شد. بسیاری از سخنگویان و نویسندگان از این نظریه استفاده های تجاری کردند. آنها برای این که بتوانند به نظریه ی تحلیل رفتار متقابل بیشتر جنبه ی تجاری بدهند ، عقاید اساسی اریک برن را بی اعتبار ساختند. آنها بر روی مطالبی که خیلی واضح و برجسته بود تأکید ورزیدند و جنبه هایی را که نیاز به افکار عمیق و مشاهدات دقیق داشت به بوته ی فراموشی سپردند.

در همین دوران بود که الگوی بیش از حد ساده شده ی حالات نفسانی معمول شد. آن الگوی بازاری و تجاری هنوز وجود دارد. این سوء تعبیر ریشه در عدم درک بی پایان ، چه در بین متخصصین تحلیل رفتار متقابل و سایر افراد حرفه ای دیگر رشته ها دارد.

در این بخش ، به این الگوی بیش از حد ساده شده نظری می افکنیم لیکن هرگز پیشنهاد نمی کنیم که از آن استفاده کنید و در این کناب هم به هیچ ترتیب از آن استفاده نمی کنیم. با این وجود آن را به شما معرفی می کنیم صرفا” به این دلیل که ممکن است قبلا” در کتب یا مقالات دیگری به آن برخورد کرده باشید. شما همچنین می توانید آن را در افکار بسیاری از افرادی که نظریه ی تحلیل رفتار متقابل را در دوران پرآشوب سالهای 1960 یاد گرفته اند ببینید.

الگوی بیش از حد ساده شده ی حالات نفسانی چه چیز را ارائه می دهد؟ این الگو فقط می گوید : «وقتی که من دارم فکر می کنم در «بالغ» خود هستم ، وقتی دارم احساس می کنم در «کودک» خود هستم و زمانی که دارم قضاوتی اخلاقی و ارزشی می کنم در«والد» خود هستم.

و این کل مسئله است. متخصصین حرفه ای که خارج از سیتم تحلیل رفتار متقابل به این الگوی ارائه شده ، به عنوان اساس این سیستم می نگرند ، با حالتی گیج و سر در گم می پرسند که آیا کل مسئله همین است.

بعد از اینکه این مطالب را در مورد این که الگوی حالات نفسانی در واقع چه می گوید ف خواندید ممکن است سئوال کنید آیا الکوی بیش از حد ساده شده هیچگونه شباهتی با الگوی واقعی دارد؟ واقعیت این است که شباهتهایی هم وجود دارد. الگوی بیش از حد ساده شده در واقع معرف بعضی از ویژگیهای هر یک از حالات نفسانی است. لیکن این الگو سایر ویژگیهای اساسی این نظریه را نادیده می گیرد.

حال بیایید به واقعیت اساسی این الگوی بیش از حد ساده شده نگاهی افکنیم. چه شباهتهایی بین این دو الگو وجود دارد؟

می دانید که وقتی در حالت نفسانی « بالغ » خود هستم ، واکنش من به صورت این زمانی ، این مکانی است ، از تمام منابع و توانائیهایی که به عنوان یک انسان بزرگسال در اختیار دارم ، بهره می گیرم. معمولا” این حالت شامل حل مسئله نیز می باشد. من احتمالا” خود را به عنوان موجودی متفکر تجربه می کنم. اگر کسی در حال مشاهده ی رفتار من باشد ، احتمالا” خواهد گفت که من در حال فکر کردن هستم.

اگر به حالت نفسانی « کودک » خود بروم ، رفتارها ، احساسها و افکار دوران کودکی خود را بازنوازی می کنم. کودکان به خصوص نوباوگان ، جهان هستی را اساسا” از دریچه ی احساس می نگرند. بنابراین هرگاه در حالت نفسانی « کودک » خود هستم به احتمال خیلی زیاد خود مرا در حالت احساس کردن می یابم. در این اوقات کسی که مرا مشاهده میکند احتمالا”تأیید خواهد کرد که من در حال بیان احساس هستم.

وقتی که در حالت نفسانی « والد » خود هستم ، رفتارها ، افکار و احساسهای من تقلیدی از والدینم و یا جانشینان آنها به شکلی که در دوران کودکی در نظرم ظاهر می شدند ، می باشد. در نظر کودک ، والدین اوقات بسیار زیادی را برای وضع کردن قوانین ومقررات درباره ی آنچه که باید اتفاق بیفتد و یا برای قضاوت کردن در مورد دنیای اطراف ، صرف می کنند. در نتیجه بیشتر زمانهایی که در حالت نفسانی « والد » خود هستم ، در واقع آنچه را که والدینم انجام می دادند ، انجام می دهم و درباره ی باید و نبایدها تعیین ارزش و قضاوت می کنم.

در نتیجه ، الگوی بیش از حد ساده شده به ما بعضی از کلیدهای اولیه بسیار ساده را برای تشخیص حالات نفسانی ارائه می دهد. وقتی که در حالت نفسانی « بالغ » خود قرار دارم اغلب اوقات در حال فکر کردن هستم ، و زمانی که در حالت نفسانی « کودک » هستم اغلب در وضعیت احساس کردن می باشم و هرگاه در حالت نفسانی « والد » هستم اغلب در حال تعیین ارزش و قضاوت هستم .

اما این کلیدهای اولیه ، درباره هر یک از حالات نفسانی توضیحات ناکافی و مختصری ارائه می دهند. الگوی بیش از حد ساده شده ، کاملا” این مطلب را از قلم می اندازد که من می توانم در هر یک از حالات نفسانی خود ، فکر کنم ، احساس کنم و درباره ی ارزشها قضاوت کنم.

خطای جدی تری درمورد الگوی بیش از حد ساده شده این است که درباره ی بعد زمانی حالات نفسانی چیزی نمی گوید. دکتر اریک برن بارها و باروها تأکید کرده بود که حالات نفسانی « والد » و « کودک » انعکاسی از گذشته هستند.

در حالت نفسانی « کودک » ، من رفتارها ، افکار و احساسهای گذشته ی خودم را یعنی دوران کودکی بازنوازی می کنم ، وقتی که من در حالت نفسانی « والد » خود هستم درگیر رفتارها ، افکار و احساسهایی که در گذشته از والدینم و یا جانشینان آنها تقلید کرده ام ، می باشم. تنها زمانی که در حالت نفسانی « بالغ » خود هستم ، با تمام توانائیها و منابع فعلی خود به عنوان یک فرد بزرگسال ، به موقعیت ها واکنش نشان می دهم.

با این نگاه کوتاه ، الگوی بیش از حد ساده شده را کنار می گذاریم. این الگو برای مطالب کوتاه و مختصر ، و یا صحبتهای بعد از شام مناسب است ، ولی در مورد این که تحلیل رفتار متقابل واقعا” درباره ی چیست چیز زیادی نمی گوید. از این به بعد در این کتاب ما به همان الگوی اولیه و اصلی اریک برن وفادار خواهیم ماند.

تحلیل کنشی حالات نفسانی

در این فصل و در فصل بعدی ، ما متن تفصیلی دیگری از الگوی حالات نفسانی ، ارائه می دهیم که این الگو ، حالات نفسانی را به دو صورت ساختاری و کنشی مورد توجه قرار می دهد.

الگوی ساختاری به ما نشان می دهد که در هریک از حالات نفسانی چه عناصری وجود دارد ، در حالی که الگوی مدل کنشی ، حالات نفسانی را تقسیم بندی می کند و به ما نشان می دهد که از هر یک چگونه استفاده می کنیم.

همین نظر را با زبان علمی تر به این شکل می توان بیان کرد : الگوی ساختاری حالات نفسانی با محتوای حالات نفسانی سر و کار دارد ، در حالی که الگوی کنشی ، با فرآیند حالات نفسانی مربوط است.

ساختار = چه چیز = محتوا

کنش = چگونه = فرآیند

درک الگوی کنشی احتمالا” در ابتدای شناخت ، خیلی آسان تر به نظر می رسد ، بنابراین ابتدا آنرا مورد بررسی قرار می دهیم .

« کودک مطیع و سازگار » و « کودک طبیعی »

تصور کنید که من در حالت نفسانی « کودک » خود هستم. من درست به همان گونه که در دوران کودکی رفتار ، فکر و احساس می کردم ، رفتار ، فکر و احساس می کنم. بسیاری از زمانهایی که من کودک نوپایی بودم خود را با انتظارات و فرامین والدینم یا جانشینان آنها سازگار می کردم.من یاد گرفته بودم برای این که با زندگی کنار بیایم با همسایه ها رفتار مؤدبی داشته باشم حتی اگر آنها را خیلی هم دوست نداشتم. وقتی که لازم بود بینی خود را پاک کنم به جای آستین از دستمال استفاده می کردم ، حتی اگر استفاده از آستین آسان تر بود. در همان اوان زندگی ، دریافتم که پدرم مرا زمانی که ساکت هستم بیشتر دوست دارد ، در نتیجه هر وقت او حضور داشت اغلب ساکت بودم. مادرم دوست داشت همیشه بخندم و به نظر می رسید دوست ندارد گریه کنم یا عصبانی شوم. بنابراین ، هرگاه با او بودم ، بیشتر وقتها می خندیدم ، حتی اگر بعضی وقتها غمگین بودم و دوست داشتم گریه کنم و یا عصبانی بودم و می خواستم برسرش فریاد بزنم. اکنون ، به عنوان یک بزرگسال ، اغلب همین روشهای رفتاری را که در کودکی برای سازگاری با انتظارات والدینم انتخاب کرده بودم ، تکرار می کنم. در این حالت ، من در بخش « کودک » مطیع و سازگار حالت نفسانی « کودک » خود هستم.

زمانهای دیگری هم دردوران کودکیم بوده که من علیه این قوانین و انتظاراتی که والدینم از من داشته اند طغیان می کردم. تا پدرم رویش را بر می گرداند من با بی ادبی برای دختر کوچک همسایه شکلک در می آوردم. و گاهی اوقات که تنها بودم بینیم را حسابی با آستینم پاک می کردم ، فقط به این دلیل که از دستمال دیگر خسته شده بودم. حتی روزهایی بود که آنقدر احساس بدی داشتم که باید همیشه در حضور مادرم بخندم ، که تمام روز را با او بد اخمی می کردم تا نشانش بدهم که همیشه آنطور نیستم.

زمانی که این گونه رفتار می کردم ، مانند این بود که دستورات والدینم را درست برعکس انجام می دادم. به جای سازگاری و تبعییت از انتظارات آنها ، تا آنجا که می توانستم برعکس آن عمل می کردم.

در زندگی بزرگسالی ، هنوز ممکن است با همین روشها طغیان کنم.اغلب اوقات ممکن است از اینکه رفتارهای طغیانگرانه دارم آگاه نباشم. وقتی که رئیسم کار مشکلی به من واگذار می کند ، شاید متوجه شوم برای این که آن کار را به موقع تحویل دهم زمان کافی ندارم. در واقع من هم به اندازه ی همه وقت دارم ، یعنی ٢٤ ساعت در روز. این که به رئیسم بگویم وقت نکردم کار را تمام کنم ، رضایت مبهمی را در من ایجاد می کند که می گوید « حالا نشانت می دهم. »وقتی که چهار ساله بودم ممکن بود همین احساس رضایت طغیانگرانه را داشته باشم وقتی که به مادرم نشان می دادم نمی تواند وادارم کند آخرین سیب زمینی توی بشقابم را بخورم.

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *