نان در خانه نداریم .به ناچار باید از خانه بیرون بروم . دستکش ها در دست ، ماسک به صورت ، با سلام و صلوات و توکل به خدا و امید به فرار از ویروسی که بلای جانمان شده .به نانوایی میرسم .چندنفری جلوتر از من ایستاده اند .من با نفر جلویی فاصله ای می اندازم جلوتر نمی روم اما مابقی در هم می لولند .می ترسند گویی قرار است جایشان را بگیرند . کس دیگری به فاصله یک وجب به پشتم می چسبد . برمی گردم و تقریبا صورتش به صورتم مماس است . نگاهش می کنم و او به چشمانم زل زده منتظر نمی ماند و به من می گوید برو جلو باباجان! می گویم ازقصد نمی روم باید فاصله از هم داشته باشیم شما هم لطفا از من فاصله بگیرید و عقب تر بروید . می گوید ای بابا .ولمون کن این ادا اصول رو داداشم هیچی نمیشه بابا نترسید . اون ماسکی که شما به صورتت زدی هیچی به سمتت نمیاد نترس بابا جون . گفتم من برای خودتون میگم آخه من کرونا دارم ! یک دفعه خودش رو عقب کشید .کرونا داری ؟ برای چی اومدی بیرون مردحسابی ؟گفتم اگه نون نخورم که میمیرم برادرم .کی برام نون بیاره ؟ لطفا فاصله تون رو با من حداقل یک متر کنید .رفت عقب .ترس رو تو چشماش دیدم .گفت خوب ناقلی برادر .گفتم میدونم برای همین انتظار داشتم شما از من فاصله بگیرید.حالا همه برگشتند و به من نگاه می کنند .همه ترسیده اند با یک احساس چندش .گفتم الکی گفتم فقط خواستم رعایت کنید .همه تو هم هستید .یک مقدار فاصله بگیرید ازهم این که نشد .همه از هم حداقل یک متر باید فاصله داشته باشید .یکی گفت آقا اگه واقعا کرونا داری نیا جلو آقا شاطر نون این بابا رو بده رد شه بره …گفتم نه برادرم عرض کردم که کرونا ندارم ایشون خیلی به من چسبیده بود وقتی بهشون میگم فاصله بگیرید میگه ای بابا هیچی نمیشه اما وقتی میگم کرونا دارم میپره عقب … همین
بازی شروع میشه یکی دیگه میگه نباید این رو بگی ، یکی دیگه میگه اتفاقا کار خوبی کرد ایشون درست میگه باید از هم فاصله داشته باشیم . یکی میگه صلوات بفرست آقا ولش کن دیگه تموم شد .
خدارو شکر به خیر گذشت ،نوبتم شده بود ، شاطر نون رو از تنور که درآورد پرت کرد رو میز توری آهنی .کارت کشیدم و پول رو حساب کردم و سریع برگشتم به سمت خانه در طی راه دائم با خودم حرف می زدم .عجب مردمی داریم چرا رعایت نمی کنند ، چرا باید گرفتار بشن تا باور کنن خطردر یک قدمی همه ما قرار داره ؟چرا رفتارهای همه این جماعت “کودک” مابانه است ؟چرا “بالغ” این مردم تعطیله ؟همش تقصیر دولته ، اگه از روز اول این سخت گیری رو بیشتر می کرد این بازی راحت تر جمع میشد و لازم نبود من با این بابا بحث کنم .وقتی نمی فهمه که باید فاصله حداقلی رو حفظ کنه باید زور بالا کله اش باشه …
این داستان مثل هزاران داستانی که هر روز با اون سردرگریبانیم هست و احتمالا خواهد بود.باید رشد اتفاق بیفته تو همه ، در من در تو و در تمام مردم این سرزمین ، جایی که مردم رشد کنند ، احتمالا همین مردم که سردمدار و دولتمند خواهند شد در فکرشون و در رفتارهاشون تغییر اتفاق خواهد افتاد . به خودم میگم سال هاست که در تمرین هستی ، سال هاست که با تحلیل رفتار متقابل TAعجین هستی اون که باید بیشتر رو خودش تمرکز کنی خودت هستی .تو از خودت دوباره و چند باره شروع کن تغییر برای خودت و دیگران اتفاق میفته .به امید رشد فراگیر همگی ما در این سرزمین
شاهین سلطانی مدرس تحلیل رفتار متقابلTA