تحلیل رفتار متقابل TAو نظریه وایلدر پنفیلد قسمت دوم

تحلیل رفتار متقابل TA دکترشاهین سلطانی

در قسمت قبل و برای روشن کردن موضوع تحلیل رفتار متقابل TA گفتیم که دکتر پنفیلد متوجه شد تمامی دیده های ما از دنیا در مغزمان ضبط شده و این ضبط شده ها یا خاطرات ما با احساساتی که درآن مقطع از زمان به وجود آمده بود در مغزمان آرشیو شده است و به این موضوع در تحلیل رفتار متقابل ثبت تجارب مغز می گوییم. در ادامه عنوان شد در بسیاری از مواقع ما در مواجهه با محرکات مختلفی که از صبح تا شام ما را در بر می گیرند باز زیستن و به یاد آوردن را تجربه می کنیم . “باز زیستن” خاطره ای  درجا و غیر ارادی است و “یاد آوردن ” آن آگاهانه و ارادی تعریف شد که ما متوجه می شدیم این موضوع گاها زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد .

برای درک بهتر موضوع بد نیست که به گزارش دیگری که پنفیلد از بیماران دیگر خود ارائه داده توجه کنیم که چگونه محرک هایی در زندگی امروز احساس هایی متعلق به گذشته را زنده می کند .(من خودم از این بحث کلی لذت می برم امیدوارم برای شما هم جذاب باشد شاهین سلطانی)

زن چهل ساله ای برای ما شرح  می داد که یک روز صبح هنگامی که در خیابان راه می رفت جلو یک مغازه صفحه فروشی (تعجب نکنید آن وقت ها موسیقی را بر روی صفحه و با گرامافون گوش می کردند) آهنگی را شنید که او را یک جور خاصی گرفت و حالت غم انگیزی به او دست داد . احساس کرد ناگهان غمی در سینه اش چنگ می زند گویی نمی توانست بفهمد چرا؟ اما احساس گرفتگی و غم بسیار زیاد بود و تقریبا برایش غیر قابل تحمل بود.نتوانسته بود چیزی به یاد بیاورد تا علت این رابطه را بفهمد .بعد از آنکه او این احساس را برای من توصیف کرد از او پرسیدم آیا در گذشته در اوایل زندگی و طفولیت اوچیزی بوده که احتمالا این آهنگ مربوط به آن بشود ؟

او در جواب گفت به نظرش نمی رسد یا نمی تواند چیزی را به خاطر آورد که دلیل چنین رابطه ای باشد. اما اواخرهفته به من تلفن کرد و گفت تمام هفته آن آهنگ را زیر لب زمزمه کرده و امروز مثل اینکه برقی زده باشد ناگهان به یادش آمده است که مادرم سال های پیش این آهنگ را با پیانو می زد و جالب آنکه مادرش در پنج سالگی فوت کرده بود و بعد مرگ وی غم و افسردگی عجیبی به دختر کوچک دست می دهد که مدت درازی به طول می انجامد گو اینکه تمام فامیل سعی کرده بودند دختر کوچک را تسلی بدهند و از او خواسته بودند نزد خاله اش برود تا جای مادرش از او نگهداری کند که اینگونه نیز کرده بود . سال ها گذشته بود و او آن آهنگ رااز یاد برده بود یا یادش نبود که مادرش با پیانو زده باشد اما آن روز در جلوی مغازه صفحه فروشی با شنیدن این آهنگ احساس غمی عجیب او را دربرگرفته بود. از او پرسیدم آیا اکنون با به یاد آوردن آن خاطره غم انگیز تسکین یافته و او در پاسخ گفت نوع احساسش تا حدی تغییر کرده اما هنوز از به یادآوردن مرگ مادرش اندوهی سنگین احساس می کند اگرچه آن اندوه شدیدی که به سینه اش چنگ می زد دیگر وجود ندارد.

ظاهرا آن زن اکنون در مرحله آگاهانه به یاد آوردن غم مرگ مادرش بود اما در هنگام شنیدن آهنگ در جلو مغازه صفحه فروشی مرحله اول یا باز زیستن آن احساس بود .

جالب است که بدانیم احساسات خوش نیز با محرکی به همین ترتیب زنده می شوند . ما همه آگاهیم که چگونه گاهی یک بو ، یک صدا ، یا یک نگاه زود گذر می تواند حالتی وصف ناپذیر در ما بیافریند .

از دیگر نتایج دستاورد پنفیلد می توانیم چنین استنتاج کنیم که حتی پس از آنکه شخص دیگر قادر نیست خاطره ای را به یاد آورد مدرک ضبط شده آن خاطره تمام و کامل در مغز او باقی می ماند

پنفیلد میگفت گفت به خاطر آوردن چیزی بر اثر تحریک قشر مخ در ناحیه فوقانی شقیقه نشان می دهد که تجربه اصلی به تفصیل حفظ شده است وقتی که  این خاطره به ضمیر آگاه انتقال یافت تجربه انگار در حال حاضر است و زنده است. احتمالاً به این دلیل که پافشاری شدید خود را به مرکز توجه می‌رساند تنها وقتی که این فشار گذشت شخص می تواند آن را آگاهانه به عنوان خاطره ای فراموش نشدنی از گذشته تشخیص دهد . نتیجه دیگری که می‌توانیم از این کشفیات کنیم آن است که مغز مانند یک ضبط صوت عالی کار می کند. همه چیز را و هر تجربه زندگی را از لحظه تولد و حتی احتمالاً پیش از خروج از شکم مادر ضبط می‌کند. طرز عمل ضبط در  مغز بدون شک یک فرایند شیمیایی است که اطلاعات را خلاصه می‌کند، کد می‌دهد و بایگانی می کند و ما هنوز به جزئیات عمل آن به درستی واقف نیستیم تشبیه کار مغز به ضبط صوت اگرچه ممکن است بیش از حد ساده لوحانه باشد اما این سود را دارد که طرز عمل ضبط و تجدید خاطره را توضیح می‌دهد به هر حال نکته مهم این است که ضبط در مغز انجام می‌گیرد و باز نواخت آن صادقانه و کاملاً عین متن اصلی است.

 پنفیلد در ادامه می گوید هر گاه یک نفر آگاهانه به چیزی توجه کند این چیز خود به خود در قشر مخ او در ناحیه شقیقه در هر دو طرف ضبط می‌شود این محفوظات دارای تسلسل هستند و ادامه دارند هنگامی‌که الکترود به قشر خاطره مخ متصل می‌شود ممکن است تصویری را تولید کند اما این تصویر معمولاً ثابت نیست .تصویر تغییر می کند .همانگونه که احتمالاً در اصل عیناً به وسیله بیمار دیده  شده بود یعنی بیمار احتمالاً نگاهش را از تصویر اصلی منحرف کرده بود. تصویر درست همان دیده‌های شخص را در آن ثانیه‌ها یا دقیقه‌ها ضبط کرده است پنفیلد همچنین نتیجه می گیرد که رشته‌ای که خاطره های زنده شده را به هم وصل می کند ظاهراً سیر زمان است طرح اصلی نیز به وسیله سلسله مراتب زمانی اتفاق افتاده بود.

 ظاهراً رشته تسلسل زمان است که عناصر خاطره ها را به هم وصل می کند و نیز چنین به نظر می‌آید که فقط آن رویدادهای که شخص به آن توجه داشته ضبط می شود نه تمام تکانه های احساسی که به طور مداوم مرکز مرکز سلسله اعصاب را بمباران می‌کند به طور خلاصه ممکن است چنین نتیجه گیری کنیم:

1- مغز مانند یک ضبط صوت عالی کار میکند 

2-احساس هایی که با رویدادهای گذشته تداخل داشتند نیز تواما ضبط می‌شوند و به طرزی ناگشودنی برای همیشه با این رویداد ها قفل می شود

3- آدمی می تواند در آن واحد در دو حالت وجود داشته باشد بیمار می دانست که در حال حاضر روی تخت دکتر روانکاو است و با پنفیلد حرف می‌زند و در عین حال خود را جلوی کارخانه نانوایی می‌بیند یک حالت دوگانه داشته است زیرا در آن واحد هم در آن لحظه تجربه گذشته اش را زندگی می کرد و هم در بیرون آن تجربه این لحظه را در نظر داشت.

4- این تجربه های ضبط شده و احساس‌های تداخل یافته امروز در هر لحظه از زندگی به همان حالت زنده آماده باز نواختن هستند و این نوارهای ضبط شده و تقریباً تمام اطلاعاتی را که باعث رفتار متقابل ما با دیگران می شوند ارائه می دهد این تجربه ها نه تنها به یاد آورده می شوند ( آگاهانه )بلکه ما آن‌ها را دوباره (ناآگاهانه) زندگی میکنیم.

 من نه  فقط به یاد می آورم که چه احساسی داشتم بلکه همین الان همان احساس را دارم . شاهین سلطانی مدرس تحلیل رفتار متقابل TA

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *