تحلیل رفتار متقابل TA حالت شخصیتی “والد” قسمت اول

تحلیل رفتار متقابل TA

یکی از مهمترین موضوعاتی که می تواند در مبحث تحلیل رفتا متقابل TA و ارتباطات انسانی تعیین کننده باشد شناخت حالات  شخصیت خود و طرف مقابل است. به همین علت اگر ما متوجه باشیم که ارتباطمان با شخص روبرویمان بر اساس کدام یک از حالات شخصیتی ماو او انجام شده و  بر آن حضور داشته باشیم و در سطح آگاه خود از آن مطلع باشیم و برآن مسلط گردیم ، می توانیم اطمینان داشته باشیم که ارتباطی اثر بخش داشته ایم و به نتیجه ای که مد نظر مان بوده رسیده ایم . به همین جهت شناخت حالات شخصیتی همیشه توصیه می شود. در این جا برای آشنایی بیشتر حالت شخصیتی “والد” را با هم  بیشتر مرور می کنیم:

حالت شخصیتی “والد ” انبوه بسیار عظیمی از سوابق رویدادهای خارجی در مغز است که بدون سوال و حتی با زور تقریباً در ۵ سال اول زندگی فرد دریافت می شود. این ضبط ها دوره قبل از تولد اجتماعی شخص را شامل می‌شود یعنی پیش از آنکه کودک خانه را ترک کند و به خاطر ضرورت اجتماعی وارد مدرسه شود این اتفاق رخ می دهد . عنوان والد نیز  در حقیقت نامی توصیفی است زیرا بیشتر ضبط های این مجموعه اطلاعاتی محصول ملاحظات فرزند از پدر و مادر یا کسانی است که جانشین پدر و مادر بودند مانند پدربزرگ مادربزرگ دایی خاله عمو و عمه و…

تمام چیزهایی که کودک از پدر و مادر می بیند یا می شنود در نوار “والد” ضبط میشود. بر اساس  دریافت های دکتر پنفیلد  متوجه شدیم تمامی دریافت های ما از زمانی که چشم خود را به دنیا می گشاییم ضبط می شوند .پس بنابراین “والد” در شخصیت هر فرد وجود دارد. زیرا این محرک خارجی را در ۵ سال اول زندگی خود دریافت و تجربه کرده است. پس برای هر فرد جنبه “والد “مخصوص و منحصر به خود اوست ،زیرا نوارهای ضبط شده او از تجربه های اولیه زندگی با پدر و مادر خودش برای او مخصوص و منحصر به فرد است.

اطلاعات محفوظ در “والد” مستقیم و بدون حکم و اصلاح ضبط شده اند .موقعیت بچه کوچک ونیاز حیاتی او به پدر و مادر و عدم توانایی او در فهم و درک معانی (در این دوره تصحیح و توضیح مفاهیم برایش غیرممکن  بنظر می آید) نمی تواند او را به فهم واقعی اتفاقی که درحال جریان است نزدیک نماید .بنابراین اگر پدر و مادر روابط خصومت آمیز داشتند و اغلب با هم در حال جنگ و دعوا بودند ،این حالت نظارت در بچه که برای زنده ماندن خود به آنها احتیاج غریزی دارد با وحشت و ترس ضبط می‌شود و بچه همواره بیم وخوف آن را دارد که مبادا  آنها یکدیگر را نابود کنند و او در حفظ جان خویش با مشکل مواجه شود . در آن زمان  برای بچه به هیچ وجه  مقدور نیست  که در محفوظات مغز خود این نکته را نیز ضبط  کند که در آن ایام  به فرض، پدرش کار خود را از دست داده یا اینکه مادرش  چون با وحشت متوجه شده بود که باز آبستن شده است عقل از سرش پریده است و به جهت این فقدان درک او آنچه را احساس می کند نزد خود حفظ می کند.

در بخش “والد” شخصیت انسان تمام کدها ،اخطار ها ،قوانین و مقررات که بچه از پدر و مادر خود شنیده یا در رفتار آنها دیده شده محفوظ است. دامنه این مفروضات به اولین ارتباطات او با پدر و مادر میرسد و بچه در ابتدا معنی این ارتباطات را بدون مفهوم کلمات و فقط از طریق حالات صدا ،حالات صورت، بغل کردن یا بغل نکردن و بعدها به مرور وقتی انسان کوچک قادر به فهم کلمات می‌شود از طریق کلمات و دستورات فهم و کسب و ضبط می‌کند .

در این مجموعه نوارهای ضبط شده در مغز بچه ،هزاران هزار نه های ضبط شده که به بچه گفته شده است وجود دارند.هزاران نکن هایی که مثل  بمباران های مداوم بر سر او فرو باریده شده و آن حالت دردناک و دهشت بار صورت مادر وقتی که بچه گلدان آنتیک و نازنین خاله خانوم را انداخت و شکست همه ضبط شده  و در مغز او باقی مانده است .

اما در کنار این موضوعات محبت ها نیز در این نوارها ضبط می شوند. بغل کردن ها، ناز کردن ها ، خنده ها و صداهای شیرین ناشی از لذت و خوشحالی مادر و صورت مسرور پدری که به بچه خود مباهات می کند ،همه دربخش” والد” بچه ضبط شده اند.

با توجه به این واقعیت که دستگاه ضبط مغز بچه بطور  مداوم روشن است می توانیم  به حجم عظیم اطلاعات محفوظ در حالت شخصیتی “والد” پی ببریم. بعدها در مرحله اخطارها و هشدارها ما با شرایطی روبرو هستیم که کودک مدام در حال دریافت اطلاعاتی است که اگر چه ممکن است برایش ناخوشایند تلقی نشود اما می تواند حافظ جان او باشد .این دستورالعمل هاممکن است  گاه تا پایان عمر همراه او بوده و خود را بدان ها معتقد و پایبند بداند،  مثلاً وقتی که پدری به فرزند خود می گوید پسرم یادت باشد که بعدها در زندگی ات به هر کجای این دنیا که میروی می بینی که آدم‌های خوب وجود دارند پس هرگز دروغ نگو، مردم همیشه آدم را از روی دوستانش قضاوت میکنند ،اسراف نکن بچه  خوب همیشه ته بشقابش را پاک می کند ،هیچ وقت به حرف مردم اعتماد نکن ،هیچ کاری نمی‌شود کرد ،به زن ها اعتماد نکن ،هرگز به پلیس اعتماد نکن، کار هیچ وقت عار نیست ،از زیر نردبان رد نشو  ، هر آنچه به خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپسند و …

نکته مهم درباره این احکام اولیه صرف نظر از بد یا خوب بودنشان این است که آنها در آن موقع حقیقت محض  محسوب می شوند. احکامی هستند که از مرکز اهمیت جهان می آیند. از سرچشمه ایمنی خانواده، از سوی آدم های بزرگ، همچنین در موقعیتی گفته می شوند که بچه کودک است و باید از آنها اطاعت کند .اینها مجموعه‌ای از ضبط های دائمی هستند که هیچ کس نمی‌تواند آنها را از مغزش پاک کند این نوارهای ضبط شده در تمام طول عمر وجود دارند و همیشه آماده شروع و باز نواختن هستند .این باز نواختن در تمام عمر دارای نفوذی بسیار مقتدر است .اینها نمونه هایی از دستورات صادره به شخص که اجباری امر و نهی  کننده، توام با اجازه ولی اغلب محدود کننده ، در درون فرد هستند می شوند و از اساسی‌ترین مجموعه اطلاعات برای ادامه حیات فرد به شمار می‌آید.بعد از تولد چنانچه پدر و مادر طفل خود را رها کنند قطعا  بچه میمیرد، بنابراین جنبه “والد “در شخصیت فرد عامل بسیار حیاتی محسوب می شود و در تمام طول عمر شخص، نیروی نجات دهنده از خطرات و راه گشا برای ادامه زندگی تلقی می گردد .

در “والد” هشداری همچون “به چاقو دست نزن” ضبط شده است که در کودکی فرمانی صاعقه آسا به حساب می آید .در همان موقع نیز خطر وجود دارد . از نظر کودک اگر او به چاقو دست میزد مادر بی‌تردید اورا مورد شماتت قرار می داد یا دست‌کم با صورتی اخم آلود و عصبانی به او می نگریست مخاطره بزرگتری هم بود که امکان داشت او جایی از بدن خود را با چاقو ببرد و از فرط خونریزی بمیرد. مادر ممکن است این را به او گوشزد کند و بچه این را نمی فهمد و اطلاعات کافی برای درک و جذب مخاطره ندارد. بنابراین دستور های ضبط شده پدر و مادر جزء لاینفک احکام زنده ماندن است .هم از نظر بقای جسمانی و هم از نظربقای اجتماعی… شاهین سلطانی مدرس تحلیل رفتار متقابلTA

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *